قطب سوم کار ماست!
رضا تابان
وضعیت سیاسی دنیا بسیار بغرنج گشته است. دو قطب تروریستی جهان معاصر، تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی غرب دنیا و انسانیت را به جهنمی برای مردم عادی تبدیل کرده اند. در راه رسیدن به منافع خود انسان ها را بارها و بارها قربانی خود کرده اند. در این جهان حق زیست و زندگی و رفاه و حرمت انسان فاقد کوچکترین ارزشی گشته است. هر روز در گوشه ای جنگی بر پاست. هر کشتار و بمبی و انسانهایی که قربانی توحش و تقابل این دو قطب میشوند. حتی در برخی مواقع برخی از "چپ ها" در این سردرگمی و وضعیت پیچیده راهنمای خود را از دست میدهند. به جای سازماندهی و پیشبرد مبارزه طبقه کارگر و سازماندهی جنبش ضد این قطبهای ارتجاعی و مبارزه علیه کار مزدی و برای آزادی و برابری و رفاه، عملا به جانب یکی از طرفین این جنگ جهانی خم میشوند. در سیاست هایشان جبهه بشریت متمدن و خلاصی مردم از کلیت این وضعیت کم رنگ میشود. بطوریکه برخی مبارزه علیه اسلام سیاسی را مبارزه ای همسو و هم جهت با قطب تروریسم دولتی با اردوی اسلام سیاسی می بینند. ودر مقابل برخی دیگر در مبارزه علیه قدر قدرتی و جنگ طلبی آمریکا عملا به حمایت و همسویی با اسلام سیاسی در می افتند. این قطب بندی، این سیاستها، فقط و فقط به نفع وضع موجود و جدال طبقات حاکم در غرب و خاورمیانه تمام شده است. و در شرایطی که قطب بشریت متمدن به صف خود انسجام لازم سیاسی و تشکیلاتی را نبخشیده است، مردم عملا در بسیاری از مواقع به انتخاب بد در مقابل بدتر روی می آورند و ترجیهاً بد را انتخاب میکنند. اما جالب اینجاست که این مجموعه هم نقش بد را خوب ارائه داده اند و هم نقش بدتر را.
چه باید کرد؟
امروز بیش از هر زمان روشن است که پاسخ قطعی و نهایی به نیازهای انسانهای دوران ما فقط و فقط کمونیسم است و بس! هیچگونه همسویی یا تخفیفی به کلیت این وضعیت از جانب ما نمیتواند وجود داشته باشد. تنها راه اساسی مبارزه کارگر و مردم متمدن برأی رهایی نه جانب داری از طرفین تروریسم دولتی و اسلامی بلکه مبارزه با هر دو طرف و کلیت نظام موجود است. ماهیت نظام های این چنینی و این قطب بندی بین المللی جنگ و خون ریزی است. جنگ این ها شکست ندارد. جنگ این ها علیه بشریت برای ایجاد خفقان و بی حقوقی پایان ندارد. هر دو میجنگند تا قدر قدرت منطقه و یا دنیا باشند. تا نشان دهند بازار آزاد همان بازار انحصار است. آزادی هست اما برای کسی که صاحب سرمایه است. آزادی عمل شان حد و حصر ندارد. تا جایی است که هر چه دلشان میخواهد خون انسان های بی گناه را بر زمین بریزند. نتیجتا راهی جز ایجاد یک قطب سوم جهانی برای یک مقابله با هر دو قطب و خارج کردن جهان از مخاطرات ناشی از تخاصم و کشمکش این نیروی تروریستی نیست. تنها کمونیست های دو آتشه که در این جدال جهانی فقط طرف مبارزه طبقه کارگر بر علیه وضع موجود را نمایندگی میکنند، برای ایجاد دنیایی بهتر و شایسته انسان آزاد را میگیرند صلاحیت این امر را دارند که برای پرچمداری چنین مبارزه ای قد علم کنند. کسانی که برای تغییر اوضاع هیچ نزدیکی بین کمونیسم و سیاست های راست نمی بینند. این مبارزه ای جهانی است. شعارها و مطالباتش هم باید جهانی و عمیقا انسانی باشد. جهان بیش ازهر زمان نیاز چنین مبارزه ای است. یک شعار پایه ای ما در این شرایط مبارزه برای آزادی و برابری و رفاه و خلاصی از قطبهای تروریستی جهان معاصر است. باید پرچم چنین مبارزه ای را برافراشت. *